حکم غنا (قرآن)در روایات اسلامی قول زور و لهوالحدیث به غنا تفسیر شده که حکم غنا و اجرت گرفتن در قبال آن حرمت میباشد. ۱ - حرمت غناقول زور و لهوالحدیث که در آیات قرآن کریم بیان شده در روایات به غنا تفسیر شده است. «... واجتنبوا قول الزور؛ ... و از سخن باطل بپرهیزید!» در برخی روایات «قول الزور» تفسیر به غنا شده است. «والذین لا یشهدون الزور واذا مروا باللغو مروا کرامـا؛ و کسانی که شهادت به باطل نمیدهند (و در مجالس باطل شرکت نمیکنند)؛ و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن میگذرند.» «ومن الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم ویتخذها هزوا اولـئک لهم عذاب مهین؛ و بعضی از مردم سخنان بیهوده را میخرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزاء گیرند؛ برای آنان عذابی خوارکننده است!» در روایت منقول از امام باقر (علیهالسّلام) و امام صادق (علیهالسّلام) لهوالحدیث در آیه مذکور به غنا تفسیر شده است. ۲ - تفسیر آیات در روایاتدر بعضی از روایات اوثان تفسیر به شطرنج (نوعی از قمار) و قول زور تفسیر به خوانندگی حرام (غنا) و شهادت به باطل شده است که در واقع از قبیل بیان بعضی از افراد این کلی میباشد، نه به معنی انحصار مفهوم آیه در خصوص این امور. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخوانیم: روزی حضرت برخاست و در میان مردم خطبه خواند و در ضمن آن فرمود: ایها الناس عدلت شهادة الزور بالشرک بالله، ثم قرا فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور: ای مردم شهادت به باطل همطراز شرک با خدا است، سپس این آیه را تلاوت فرمود: فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور. این حدیث نیز اشاره به وسعت مفهوم این آیه است. در تعقیب آیات گذشته که بخشی از ویژگیهای عباد الرحمن را بازگو کرد آیات مورد بحث بقیه این اوصاف را شرح میدهد. نهمین صفت برجسته آنان احترام و حفظ حقوق دیگران است، آنها کسانی هستند که هرگز شهادت به باطل نمیدهند (و الذین لا یشهدون الزور). مفسران بزرگ این آیه را دو گونه تفسیر کردهاند: بعضی همانگونه که در بالا گفتیم، شهادت زور را به معنی شهادت به باطل دانسته، زیرا زور در لغت به معنی تمایل و انحراف است، و از آنجا که دروغ و باطل و ظلم از امور انحرافی است، به آن زور گفته میشود. این تعبیر (شهادت زور) در کتاب شهادات در فقه ما به همین عنوان مطرح است، و در روایات متعددی نیز از آن نهی شده، هر چند در آن روایات، استدلالی به آیه فوق ندیدیم. تفسیر دیگر اینکه: منظور از شهود همان حضور است، یعنی بندگان خاص خداوند در مجالس باطل، حضور پیدا نمیکنند. و در بعضی از روایات که از طرق ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) رسیده است به مجلس غناء تفسیر شده، همان مجالسی که در آنها خوانندگی لهوی توام با نواختن آلات موسیقی یا بدون آن انجام میگیرد. بدون شک منظور از این گونه روایات این نیست که مفهوم وسیع زور را محدود به غنا کند بلکه غنا یکی از مصادیق روشن آن است، و سایر مجالس لهو و لعب و شرب خمر و دروغ و غیبت و امثال آن را نیز در بر میگیرد. این احتمال نیز دور به نظر نمیرسد که هر دو تفسیر در معنی آیه جمع باشد و به این ترتیب عباد الرحمن و بندگان خاص خدا نه شهادت به دروغ میدهند، و نه در مجالس لهو و باطل و گناه حضور مییابند، چرا که حضور در این مجالس علاوه بر امضای گناه، مقدمه آلودگی قلب و روح است. ۳ - حرمت اجرت غنااجرت گرفتن، برای آوازه خوانی لهو و باطل، حرام است: «ومن الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم ویتخذها هزوا اولـئک لهم عذاب مهین؛ و بعضی از مردم سخنان بیهوده را میخرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزاء گیرند؛ برای آنان عذابی خوارکننده است!» ۴ - مصادیق خریداری سخن باطلدر این آیات، سخن از گروهی است که درست در مقابل گروه محسنین و مؤمنین قرار دارند که در آیات گذشته مطرح بودند. در اینجا سخن از جمعیتی است که سرمایههای خود را برای بیهودگی و گمراه ساختن مردم به کار میگیرد، و بدبختی دنیا و آخرت را برای خود میخرد! نخست میفرماید: بعضی از مردم، سخنان باطل و بیهوده را خریداری میکنند تا خلق خدا را از روی جهل و نادانی، از راه خدا گمراه سازند (و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم). و آیات خدا را به استهزاء و سخریه گیرند (و یتخذها هزوا). و در پایان آیه اضافه میکند: عذاب خوار کننده از آن این گروه است (اولئک لهم عذاب مهین). خریداری کردن سخنان باطل و بیهوده یا به اینگونه است که به راستی افسانههای خرافی و باطل را با دادن پول به دست آورند، آن چنان که در داستان نضر بن حارث خواندیم. و یا از این طریق است که برای ترتیب دادن مجالس لهو و باطل و خوانندگی کنیزان خواننده خریداری کنند، چنان که در حدیث پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ضمن شان نزول بیان شد. و یا صرف کردن مال به هر صورت و به هر طریقی که به وسیله آن به این هدف نامشروع یعنی سخنان باطل و بیهوده برسند. عجب اینکه این کوردلان مطالب باطل و بیهوده را به گرانترین قیمت خریداری میکردند، اما آیات الهی و حکمت را که پروردگار، رایگان در اختیارشان گذارده نادیده میگرفتند. ۵ - تفسیر لهوالحدیثو اما لهو الحدیث، مفهوم وسیع و گستردهای دارد که هرگونه سخنان یا آهنگهای سرگرم کننده و غفلتزا را که انسان را به بیهودگی یا گمراهی میکشاند در بر میگیرد، خواه از قبیل غنا و الحان و آهنگهای شهوتانگیز و هوس آلود باشد، و خواه سخنانی که نه از طریق آهنگ، بلکه از طریق محتوی انسان را به بیهودگی و فساد، سوق میدهد. و یا از هر دو طریق، چنان که در تصنیفها و اشعار عاشقانه خوانندگان معمولی است که هم محتوایش گمراه کننده است و هم آهنگش! و یا مانند داستانهای خرافی و اساطیر که سبب انحراف مردم از صراط مستقیم الهی میگردد. و یا سخنان سخریه آمیزی که به منظور محو حق و تضعیف پایههای ایمان مطرح میشود، همانند چیزی که از ابو جهل و یارانش نقل میکنند که رو به قریش میکرد و میگفت: میخواهید شما را از زقوم که محمد ما را به آن تهدید میکند اطعام کنم؟! سپس میفرستاد و کره و خرما حاضر میکردند و میگفت: این همان زقوم است!. .. و به این ترتیب آیات الهی را بباد استهزاء میگرفت. به هر حال لهو الحدیث معنای گستردهای دارد که همه اینها و مانند آن را فرا میگیرد، و اگر در روایات اسلامی و سخنان مفسرین روی یکی از اینها انگشت گذارده شده است هرگز دلیل بر انحصار و محدودیت مفهوم آیه نیست. در احادیثی که از طرق اهل بیت (علیهمالسّلام) به ما رسیده تعبیرهایی دیده میشود که بیانگر همین وسعت مفهوم این کلمه است: از جمله در حدیثی از امام صادق (علیهالسّلام) میخوانیم: الغناء مجلس لا ینظر الله الی اهله، و هو مما قال الله عزوجل و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله: مجلس غنا و خوانندگی لهو و باطل، مجلسی است که خدا به اهل آن نمینگرد، (و آنها را مشمول لطفش قرار نمیدهد) و این مصداق همان چیزی است که خداوند عزّوجلّ فرموده: بعضی از مردم هستند که سخنان بیهوده خریداری میکنند تا مردم را از راه خدا گمراه سازند. تعبیر به لهو الحدیث بجای الحدیث اللهو گویا اشاره به این است که هدف اصلی آنها همان لهو و بیهودگی است، و سخن، وسیلهای برای رسیدن به آن است. ۶ - پانویس۷ - منبعفرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم غنا». |